معنی فارسی tie someone in knots
B2به حالت بلاتکلیفی یا سردرگمی درآوردن شخصی به دلیل پیچیدگی یا ابهام.
To confuse or complicate a situation for someone.
- IDIOM
example
معنی(example):
قوانین پیچیده مرا در گرههایی انداخت.
مثال:
The complicated rules tied me in knots.
معنی(example):
سعی در درک توضیحات او مرا در گرههایی انداخت.
مثال:
Trying to understand her explanation tied me in knots.
معنی فارسی کلمه tie someone in knots
:
به حالت بلاتکلیفی یا سردرگمی درآوردن شخصی به دلیل پیچیدگی یا ابهام.