معنی فارسی tie the knot
B1عبارتی به معنی ازدواج کردن.
To get married.
- verb
verb
معنی(verb):
To marry, wed, get married.
example
معنی(example):
آنها پس از سه سال دوستی تصمیم به گره زدن ازدواج گرفتند.
مثال:
They decided to tie the knot after dating for three years.
معنی(example):
او از این که امسال در تابستان گره بزند بسیار هیجانزده است.
مثال:
She is excited to tie the knot this summer.
معنی فارسی کلمه tie the knot
:
عبارتی به معنی ازدواج کردن.