معنی فارسی tiffed
B1ناراحت شدن به خاطر یک مشکل کوچک یا اختلاف غیرجدی.
Feeling annoyed or displeased, often over a minor issue.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او زمانی که او روز تولدش را فراموش کرد، ناراحت شد.
مثال:
She was tiffed when he forgot her birthday.
معنی(example):
من میتوانستم بفهمم که او از دست دادن بازی ناراحت است.
مثال:
I could tell he was tiffed about missing the game.
معنی فارسی کلمه tiffed
:
ناراحت شدن به خاطر یک مشکل کوچک یا اختلاف غیرجدی.