معنی فارسی time sucks
B1بیان میکند که زمان به دلیل شرایط خاص یا احساستان چگونه طولانی و خستهکننده است.
A colloquial expression indicating that time feels unpleasant or unproductive.
- noun
noun
معنی(noun):
Any time-consuming activity.
example
معنی(example):
انتظار در صفهای طولانی واقعاً زمان را سخت میکند.
مثال:
Waiting in long lines really makes time suck.
معنی(example):
گاهی اوقات، وقتی حوصلهتان سر رفته باشد، احساس میکنید زمان بیمعنا میگذرد.
مثال:
Sometimes, it feels like time sucks when you're bored.
معنی فارسی کلمه time sucks
:
بیان میکند که زمان به دلیل شرایط خاص یا احساستان چگونه طولانی و خستهکننده است.