معنی فارسی time-pass

B1

گذراندن زمان به معنای انجام فعالیت‌هایی است که به‌طور موقت شهر را مشغول نگه‌می‌دارد و وقت را پر می‌کند.

Engaging in activities to occupy oneself and make time seem to pass more quickly.

example
معنی(example):

خواندن می‌تواند راهی عالی برای گذراندن زمان در یک سفر طولانی باشد.

مثال:

Reading can be a great way to time-pass on a long journey.

معنی(example):

آنها برای گذراندن زمان در هنگام انتظار بازی کردند.

مثال:

They played games to time-pass during the wait.

معنی فارسی کلمه time-pass

: معنی time-pass به فارسی

گذراندن زمان به معنای انجام فعالیت‌هایی است که به‌طور موقت شهر را مشغول نگه‌می‌دارد و وقت را پر می‌کند.