معنی فارسی timefully
B2بهطور زمانمند، به معنای استفاده مؤثر و صحیح از زمان در انجام کارها.
An adverb indicating that something is done in a timely manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او پروژهاش را به موقع و با زمانبندی صحیح به اتمام رساند.
مثال:
She completed her project timefully to meet the deadline.
معنی(example):
آنها بهطور زمانمند به وظیفه نزدیک شدند تا اطمینان حاصل کنند که کار بهطور کارآمد انجام میشود.
مثال:
They approached the task timefully to ensure it was done efficiently.
معنی فارسی کلمه timefully
:
بهطور زمانمند، به معنای استفاده مؤثر و صحیح از زمان در انجام کارها.