معنی فارسی timepoint

B1

نقطه‌ای مشخص در زمان که به ویژه در پژوهش‌ها و بررسی‌ها برای جمع‌آوری یا تحلیل داده‌ها کاربرد دارد.

A specific moment in time used to refer to an interval for measurement or evaluation.

noun
معنی(noun):

A point in time; a specified instant.

example
معنی(example):

در هر نقطه زمانی در آزمایش، داده‌ها جمع‌آوری شد.

مثال:

At each timepoint in the experiment, data was collected.

معنی(example):

یک نقطه زمانی می‌تواند برای ارزیابی پیشرفت در یک مطالعه استفاده شود.

مثال:

A timepoint can be used to assess progress in a study.

معنی فارسی کلمه timepoint

: معنی timepoint به فارسی

نقطه‌ای مشخص در زمان که به ویژه در پژوهش‌ها و بررسی‌ها برای جمع‌آوری یا تحلیل داده‌ها کاربرد دارد.