معنی فارسی tinkerly

B1

به شیوه‌ای که به تعمیر و ساختن چیزها اشاره دارد و به خلاقیت و نوآوری تکیه دارد.

In a manner that reflects the qualities of a tinkerer, typically creative and hands-on.

example
معنی(example):

رویکرد تعمیرکاری به حل مسئله خلاقانه است.

مثال:

The tinkerly approach to problem-solving is creative.

معنی(example):

او به شیوه‌ای تعمیرکاری، اسباب بازی شکسته را تعمیر کرد.

مثال:

In a tinkerly manner, she fixed the broken toy.

معنی فارسی کلمه tinkerly

: معنی tinkerly به فارسی

به شیوه‌ای که به تعمیر و ساختن چیزها اشاره دارد و به خلاقیت و نوآوری تکیه دارد.