معنی فارسی tinklingly

B1

به صورت زنگ‌زنگی یا با صداهایی که برانگیزاننده و خوشایند هستند.

In a manner that produces a light, pleasant sound.

example
معنی(example):

زنگ‌های باد به طرز زنگ‌زنگی ورود تابستان را اعلام کردند.

مثال:

The wind chimes tinklingly announced the arrival of summer.

معنی(example):

او به طرز زنگ‌زنگی صحبت کرد و شادی را به همه اطرافش آورد.

مثال:

She spoke tinklingly, bringing joy to everyone around her.

معنی فارسی کلمه tinklingly

: معنی tinklingly به فارسی

به صورت زنگ‌زنگی یا با صداهایی که برانگیزاننده و خوشایند هستند.