معنی فارسی tip the balance

B2

تغییر دادن وضعیت به نفع یک طرف یا جناح خاص.

To shift the balance of power or influence in favor of one side.

example
معنی(example):

حمایت او باعث شد تا توازن به نفع ما تغییر کند.

مثال:

Her support helped tip the balance in our favor.

معنی(example):

مدرک جدید می‌تواند تعادل جلسات محاکمه را تغییر دهد.

مثال:

The new evidence could tip the balance of the trial.

معنی فارسی کلمه tip the balance

: معنی tip the balance به فارسی

تغییر دادن وضعیت به نفع یک طرف یا جناح خاص.