معنی فارسی tiptoeing

B1

عملی که در آن فرد با نوک پا می‌وزد، معمولاً به منظور ساکت بودن.

The action of walking on the tips of one's toes.

verb
معنی(verb):

To walk quietly with only the tips of the toes touching the ground.

example
معنی(example):

با نوک پا در راهرو راه می‌رفت و سعی می‌کرد تا حد امکان آرام باشد.

مثال:

Tiptoeing through the hall, he tried to be as quiet as possible.

معنی(example):

او به دور از سگ خوابیده‌اش با نوک پا راه می‌رفت.

مثال:

She was tiptoeing around her sleeping dog.

معنی فارسی کلمه tiptoeing

: معنی tiptoeing به فارسی

عملی که در آن فرد با نوک پا می‌وزد، معمولاً به منظور ساکت بودن.