معنی فارسی to one's feet
B1به معنای برگرداندن فرد به حالت ایستاده یا به حالت عادی در یک وضعیت.
To return to a standing position or to get back to a normal state.
- IDIOM
example
معنی(example):
پس از یک روز طولانی، او به پای خود افتاد.
مثال:
After a long day, she collapsed back to her feet.
معنی(example):
تیم پس از زدن یک گل دوباره به پا ایستاد.
مثال:
The team rallied to their feet after scoring a goal.
معنی فارسی کلمه to one's feet
:به معنای برگرداندن فرد به حالت ایستاده یا به حالت عادی در یک وضعیت.