معنی فارسی to one's liking
B1چیزی که فرد از آن خوشش بیاید یا بر طبق سلیقه او باشد.
Something that someone finds pleasant or conforms to their preferences.
- IDIOM
example
معنی(example):
فیلم دقیقاً مطابق میل من بود.
مثال:
The movie was exactly to my liking.
معنی(example):
او اتاق را به سلیقه خود تزئین کرد.
مثال:
He decorated the room to his liking.
معنی فارسی کلمه to one's liking
:چیزی که فرد از آن خوشش بیاید یا بر طبق سلیقه او باشد.