معنی فارسی to size
B1به معنای اندازهگیری یا تطبیق چیزی با ابعاد یا استانداردهای خاص؛ معمولاً در زمینههای فنی یا طراحی استفاده میشود.
To measure or adjust something to fit a specific size or specification.
- VERB
example
معنی(example):
خیاط برای اندازهگیری پارچه آن را به اندازه صحیح میسنجد.
مثال:
The tailor will measure the fabric to size it correctly.
معنی(example):
ما باید پروژه را بر اساس منابع موجود به اندازه برسانیم.
مثال:
We need to size the project according to the available resources.
معنی فارسی کلمه to size
:
به معنای اندازهگیری یا تطبیق چیزی با ابعاد یا استانداردهای خاص؛ معمولاً در زمینههای فنی یا طراحی استفاده میشود.