معنی فارسی to the bone
B2تا درون، عبارتی است که به شدت و عمق یک احساس یا وضعیت اشاره دارد.
Used to express complete or profound impact, either physically or emotionally.
- IDIOM
example
معنی(example):
هوای سرد مرا تا استخوانهایم سرد کرد.
مثال:
The cold weather chilled me to the bone.
معنی(example):
داستان او آنقدر غمانگیز بود که مرا تا عمیقترین احساساتم تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
His story was so sad that it moved me to the bone.
معنی فارسی کلمه to the bone
:
تا درون، عبارتی است که به شدت و عمق یک احساس یا وضعیت اشاره دارد.