معنی فارسی to the touch
B1به معنی کیفیت یا ویژگی چیزی هنگام لمس کردن.
Describing the texture or quality of something when touched.
- OTHER
example
معنی(example):
این پارچه از نظر لمسی نرم است.
مثال:
This fabric is soft to the touch.
معنی(example):
سطح از نظر لمسی سرد بود.
مثال:
The surface felt cold to the touch.
معنی فارسی کلمه to the touch
:
به معنی کیفیت یا ویژگی چیزی هنگام لمس کردن.