معنی فارسی to-flow
B1جاری شدن یا روان بودن، به ویژه در مورد مایعات یا احساسات، وقتی که چیزی به آرامی و بدون وقفه حرکت میکند.
To move smoothly and continuously in a certain direction; to circulate or progress without interruption.
- VERB
example
معنی(example):
رودخانه پس از باران شروع به سریعتر شدن کرد.
مثال:
The river began to flow faster after the rain.
معنی(example):
او سعی کرد در حین رقص با موسیقی هماهنگ شود.
مثال:
She tried to flow with the music while dancing.
معنی فارسی کلمه to-flow
:
جاری شدن یا روان بودن، به ویژه در مورد مایعات یا احساسات، وقتی که چیزی به آرامی و بدون وقفه حرکت میکند.