معنی فارسی tormented
B1عذاب‌کشیده اشاره به حالتی دارد که شخص تحت تأثیر رنج و عذاب روحی یا فکری قرار دارد.
Experiencing severe mental or emotional pain.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To cause severe suffering to (stronger than to vex but weaker than to torture.)
مثال:
The child tormented the flies by pulling their wings off.
adjective
معنی(adjective):
Miserable or anguished, especially with anxiety or guilt.
معنی(adjective):
Damned; accursed.
example
معنی(example):
او از تصمیمات گذشته‌اش عذاب می‌کشید.
مثال:
He felt tormented by his past decisions.
معنی(example):
روح عذاب‌کشیده بی‌قرار در حال گردش بود.
مثال:
The tormented soul wandered restlessly.
معنی فارسی کلمه tormented
:
عذاب‌کشیده اشاره به حالتی دارد که شخص تحت تأثیر رنج و عذاب روحی یا فکری قرار دارد.
