معنی فارسی tormenting
B1عذاب‌دهنده به معنای اینکه شخص یا چیزی به طور مداوم به دیگران درد و رنج می‌دهد.
Causing severe distress or suffering.
- verb
- noun
- adjective
verb
معنی(verb):
To cause severe suffering to (stronger than to vex but weaker than to torture.)
مثال:
The child tormented the flies by pulling their wings off.
noun
معنی(noun):
The act by which somebody is tormented.
adjective
معنی(adjective):
Involving or causing torment.
example
معنی(example):
روح، ساکنان خانه را عذاب می‌داد.
مثال:
The ghost was tormenting the residents of the house.
معنی(example):
او دوستانش را با جوک‌های بد عذاب می‌داد.
مثال:
He kept tormenting his friends with bad jokes.
معنی فارسی کلمه tormenting
:
عذاب‌دهنده به معنای اینکه شخص یا چیزی به طور مداوم به دیگران درد و رنج می‌دهد.
