معنی فارسی torpefying
B1شگفتزدی، حالتی که در آن چیزی دیگران را به تعجب یا عدم قطعیت میاندازد.
Causing astonishment or confusion.
- verb
verb
معنی(verb):
To make torpid.
example
معنی(example):
راز گنج گمشده تاریخنگاران محلی را شگفتزده میکند.
مثال:
The mystery of the lost treasure is torpefying local historians.
معنی(example):
تصمیمگیری ناگهانی او معمولاً همکارانش را شگفتزده میکند.
مثال:
His abrupt decision-making is often torpefying to his colleagues.
معنی فارسی کلمه torpefying
:
شگفتزدی، حالتی که در آن چیزی دیگران را به تعجب یا عدم قطعیت میاندازد.