معنی فارسی torpid
B2وضعیتی که در آن فرد یا موجود زنده بی‌حالت و بی‌حرکت است.
Lazy or inactive; having lost the power of movement or feeling.
- noun
- adjective
noun
معنی(noun):
(Oxford University slang) An inferior racing boat, or one who rows in such a boat.
adjective
معنی(adjective):
Unmoving
معنی(adjective):
Dormant or hibernating
معنی(adjective):
Lazy, lethargic or apathetic
example
معنی(example):
در روزهای گرم تابستان، اغلب احساس کسلی و بی‌حالی می‌کنم.
مثال:
During the hot summer days, I often feel torpid and sluggish.
معنی(example):
یک حیوان بی‌حرکت ممکن است زمان بیشتری برای پاسخ به محیط خود نیاز داشته باشد.
مثال:
A torpid animal may take longer to respond to its environment.
معنی فارسی کلمه torpid
:
وضعیتی که در آن فرد یا موجود زنده بی‌حالت و بی‌حرکت است.
