معنی فارسی touristing
B1گردشگری، عمل سفر و بازدید از مکانهای مختلف برای تفریح و آشنایی با فرهنگها.
The activity of traveling for pleasure, visiting different places.
- VERB
example
معنی(example):
گردشگری در پاریس میتواند بسیار هیجانانگیز باشد.
مثال:
Touristing in Paris can be very exciting.
معنی(example):
بسیاری از مردم از گردشگری در طول تعطیلات خود لذت میبرند.
مثال:
Many people enjoy touristing during their vacation.
معنی فارسی کلمه touristing
:
گردشگری، عمل سفر و بازدید از مکانهای مختلف برای تفریح و آشنایی با فرهنگها.