معنی فارسی townspeople

A2

مردم یک شهر یا ناحیه خاص، به ویژه افرادی که در یک جامعه کوچک زندگی می‌کنند.

The collective term for the residents of a town, often implying a sense of community.

noun
معنی(noun):

An inhabitant of a town.

example
معنی(example):

مردم شهر برای جشن در میدان گرد هم آمدند.

مثال:

The townspeople gathered in the square for the festival.

معنی(example):

مردم شهر در مورد شهردار جدید رأی‌گیری کردند.

مثال:

The townspeople voted on the new mayor.

معنی فارسی کلمه townspeople

: معنی townspeople به فارسی

مردم یک شهر یا ناحیه خاص، به ویژه افرادی که در یک جامعه کوچک زندگی می‌کنند.