معنی فارسی townswoman

B1

زنی که در یک شهر زندگی می‌کند و به طور خاص متعلق به آن جامعه است.

A woman who is a resident of a town.

noun
معنی(noun):

A woman who is a resident of a town, especially of one's own town.

example
معنی(example):

زن شهر صبح زود فروشگاه خود را باز کرد.

مثال:

The townswoman opened her shop early in the morning.

معنی(example):

از هر زن شهر برای جلسه جامعه دعوت شد.

مثال:

Every townswoman was invited to the community meeting.

معنی فارسی کلمه townswoman

: معنی townswoman به فارسی

زنی که در یک شهر زندگی می‌کند و به طور خاص متعلق به آن جامعه است.