معنی فارسی transcendentalised
C1فراتر رفتن، به حالتی تبدیل کردن یک ایده یا مفهوم که بیشتر و عمیقتر از معنای عادی آن را بشنجد.
To raise or elevate a concept to a level that explores its deeper significance or implications.
- verb
verb
معنی(verb):
To make transcendental.
example
معنی(example):
این مفهوم به حالت فراتر تبدیل شد تا معنای عمیقتری از آن توضیح داده شود.
مثال:
The concept was transcendentalised to explain its deeper meaning.
معنی(example):
فیلسوفان اغلب ایدهها را به حالت فراتر تبدیل کردهاند تا پیامدهای آنها را بررسی کنند.
مثال:
Philosophers have often transcendentalised ideas to explore their implications.
معنی فارسی کلمه transcendentalised
:
فراتر رفتن، به حالتی تبدیل کردن یک ایده یا مفهوم که بیشتر و عمیقتر از معنای عادی آن را بشنجد.