معنی فارسی translocate
B1انتقال مکان، به جابه‌جا کردن یک موجود زنده یا شیء از یک مکان به مکان دیگر اشاره دارد.
To move from one place to another; to relocate.
- verb
verb
معنی(verb):
To displace, or move from one place to another.
معنی(verb):
(of a chromosomal segment) To cause to undergo translocation.
معنی(verb):
To cause to undergo translocation, usually a transition through a membrane.
example
معنی(example):
ممکن است نیاز باشد این حیوانات را به یک زیستگاه ایمن‌تر منتقل کنیم.
مثال:
We might need to translocate these animals to a safer habitat.
معنی(example):
پژوهشگران برنامه‌ریزی کرده‌اند که گیاهان را به مکان دیگری منتقل کنند.
مثال:
The researchers plan to translocate the plants to a different location.
معنی فارسی کلمه translocate
:
انتقال مکان، به جابه‌جا کردن یک موجود زنده یا شیء از یک مکان به مکان دیگر اشاره دارد.
