معنی فارسی translocation
B1انتقال به فرایند جابه‌جایی یک موجود زنده یا شیء اشاره دارد، ممکن است ناشی از عوامل طبیعی یا انسانی باشد.
The act of moving something from one place to another.
- noun
Removal of things from one place to another; displacement; substitution of one thing for another.
A transfer of a chromosomal segment to a new position, especially on a nonhomologous chromosome; the segment so transferred.
A transfer of a molecule through a membrane.
انتقال می‌تواند به طور طبیعی یا به وسیله اقدامات انسانی آغاز شود.
Translocation can occur naturally or be initiated by human actions.
انتقال برخی از گونه‌ها به حفظ تنوع زیستی کمک می‌کند.
The translocation of certain species helps maintain biodiversity.
معنی فارسی کلمه translocation
:
انتقال به فرایند جابه‌جایی یک موجود زنده یا شیء اشاره دارد، ممکن است ناشی از عوامل طبیعی یا انسانی باشد.
