معنی فارسی travel card

A2

کارتی که برای استفاده از حمل و نقل عمومی برای سفرهای مکرر استفاده می‌شود.

A card that provides access to transportation, often with discounts for frequent users.

example
معنی(example):

من یک کارت سفر خریدم تا در حمل و نقل عمومی پول صرفه‌جویی کنم.

مثال:

I bought a travel card to save money on public transport.

معنی(example):

کارت سفر اجازه می‌دهد تا سوار مترو بدون محدودیت شوید.

مثال:

The travel card allows unlimited rides on the subway.

معنی فارسی کلمه travel card

: معنی travel card به فارسی

کارتی که برای استفاده از حمل و نقل عمومی برای سفرهای مکرر استفاده می‌شود.