معنی فارسی traveler's tale
B1داستان یک مسافر، روایت یا حکایتی خاص که توسط یک فرد مسافر در طول سفرهای خود نوشته یا گفته می‌شود.
A story reflecting the experiences and adventures of a single traveler during their journey.
- NOUN
example
معنی(example):
کتاب او داستان جذابی از یک سفر به سراسر اروپا را روایت می‌کند.
مثال:
Her book tells a great traveler's tale about a journey across Europe.
معنی(example):
او داستان یک مسافر را نوشت که الهام‌بخش بسیاری از ماجراجویان بود.
مثال:
He wrote a traveler's tale that inspired many adventurers.
معنی فارسی کلمه traveler's tale
:داستان یک مسافر، روایت یا حکایتی خاص که توسط یک فرد مسافر در طول سفرهای خود نوشته یا گفته می‌شود.
