معنی فارسی trem

B1

لرزش، حرکتی لرزشی و سریع، به ویژه در مواقعی که شدت آن کم است.

A slight vibration or tremor.

example
معنی(example):

لرزش موتور قابل توجه بود.

مثال:

The trem of the engine was noticeable.

معنی(example):

من لرزشی در زمین هنگام زلزله حس کردم.

مثال:

I felt a trem in the ground during the earthquake.

معنی فارسی کلمه trem

: معنی trem به فارسی

لرزش، حرکتی لرزشی و سریع، به ویژه در مواقعی که شدت آن کم است.