معنی فارسی try one's luck
B1تلاش کردن برای به دست آوردن چیزی از طریق شانس یا تصادف، معمولاً در فعالیتهای قمار.
To make an attempt to achieve something, particularly in a game of chance.
- verb
verb
معنی(verb):
(often with at) To make a risky attempt.
مثال:
Why don't you try your luck at the blackjack tables?
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت شانسش را در کازینو امتحان کند.
مثال:
He decided to try his luck at the casino.
معنی(example):
او به دفتر قرعهکشی رفت تا شانسش را امتحان کند.
مثال:
She went to the lottery office to try her luck.
معنی فارسی کلمه try one's luck
:تلاش کردن برای به دست آوردن چیزی از طریق شانس یا تصادف، معمولاً در فعالیتهای قمار.