معنی فارسی tryna
B1کوتاه شده 'trying to' برای بیان تلاش یا سعی در انجام کاری.
A colloquial contraction of 'trying to,' used in informal speech.
- OTHER
example
معنی(example):
دارم تلاش میکنم تا این پروژه را قبل از مهلت تمام کنم.
مثال:
I'm tryna finish this project before the deadline.
معنی(example):
او در تلاش است تا با تغییرات زندگیاش کنار بیاید.
مثال:
She’s tryna cope with the changes in her life.
معنی فارسی کلمه tryna
:
کوتاه شده 'trying to' برای بیان تلاش یا سعی در انجام کاری.