معنی فارسی turn something to account
B1به معنای استفاده مفید از یک منبع یا مهارت برای دستیابی به نتیجه مثبت است.
To make use of something in a way that benefits you.
- IDIOM
example
معنی(example):
او با تبدیل دانش زبانهایش به کار، به یک مترجم تبدیل شد.
مثال:
She turned her knowledge of languages to account by becoming a translator.
معنی(example):
آنها تجربیاتشان را در کسب و کار جدیدشان به کار گرفتند.
مثال:
They turned their experience to account in their new business.
معنی فارسی کلمه turn something to account
:
به معنای استفاده مفید از یک منبع یا مهارت برای دستیابی به نتیجه مثبت است.