معنی فارسی twig

A1 /twɪɡ/

شاخه‌ای باریک و کوچک که به درختان یا بوته‌ها متصل است.

A small and thin branch of a tree or plant.

noun
معنی(noun):

A small thin branch of a tree or bush.

مثال:

They used twigs and leaves as a base to start the fire.

verb
معنی(verb):

To beat with twigs.

example
معنی(example):

یک شاخه از درخت افتاد.

مثال:

A twig fell from the tree.

معنی(example):

او یک شاخه برداشت تا آتش روشن کند.

مثال:

He picked up a twig to start a fire.

معنی فارسی کلمه twig

: معنی twig به فارسی

شاخه‌ای باریک و کوچک که به درختان یا بوته‌ها متصل است.