معنی فارسی twirly-2
B1چرخنده، دارای حرکتی دورانی، به خصوص در توصیف اشیاء یا حرکات.
Having a spiral or whirling motion.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ترن هوایی چرخنده همه را از شادی فریاد زد.
مثال:
The twirly roller coaster made everyone scream with excitement.
معنی(example):
او یک لباس چرخنده پوشیده بود که با هر حرکتش میرقصید.
مثال:
She wore a twirly dress that danced with her every movement.
معنی فارسی کلمه twirly-2
:
چرخنده، دارای حرکتی دورانی، به خصوص در توصیف اشیاء یا حرکات.