معنی فارسی umbles

C1

قسمت‌هایی از بدن حیوانات که به ضایعات غذایی تعلق دارند و در برخی فرهنگ‌ها مصرف می‌شوند.

The parts of an animal's entrails, especially the internal organs; often seen as offal.

noun
معنی(noun):

Animal entrails, especially of a deer.

example
معنی(example):

سرآشپز از اومبل‌ها برای تهیه یک خورشت سیرکننده استفاده کرد.

مثال:

The chef used umbles to create a hearty stew.

معنی(example):

در زمان‌های قرون وسطی، اومبل‌ها نوعی خوراکی لوکس به حساب می‌آمدند.

مثال:

In medieval times, umbles were considered a delicacy.

معنی فارسی کلمه umbles

: معنی umbles به فارسی

قسمت‌هایی از بدن حیوانات که به ضایعات غذایی تعلق دارند و در برخی فرهنگ‌ها مصرف می‌شوند.