معنی فارسی un-favourite
B1کلمهای که برای توصیف چیزی که مورد علاقه نیست استفاده میشود.
Not liked or not preferred; something that is the least favorite.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شکلات دسر نامحبوب من است.
مثال:
Chocolate is my un-favourite dessert.
معنی(example):
روز نامحبوب من در هفته دوشنبه است.
مثال:
My un-favourite day of the week is Monday.
معنی فارسی کلمه un-favourite
:
کلمهای که برای توصیف چیزی که مورد علاقه نیست استفاده میشود.