معنی فارسی un-fettered
B2بدون محدودیت، آزاد، و بدون قید و بند.
Not restricted or bound; free.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آنها از بحثی آزاد و بدون قید و شرط درباره آینده پروژه لذت بردند.
مثال:
They enjoyed an un-fettered discussion about the project's future.
معنی(example):
خلاقیت بدون قید او به ایدههای نوآورانه منجر شد.
مثال:
His un-fettered creativity led to groundbreaking ideas.
معنی فارسی کلمه un-fettered
:
بدون محدودیت، آزاد، و بدون قید و بند.