معنی فارسی un-neighbourly

B2

عملی که مطابق با انتظارات همسایگی نیست و به نوعی بی‌احترامی به همسایگان محسوب می‌شود.

Actions that are unfriendly or lacking consideration for the well-being of neighbors.

example
معنی(example):

عملکرد آنها توسط جامعه غیرهمسایه نامیده شد.

مثال:

Their actions were deemed un-neighbourly by the community.

معنی(example):

این رفتار او به‌طور مؤکدی غیرهمسایگی بود که ابزارهای قرضی را پس نیاورد.

مثال:

It was quite un-neighbourly of him to not return the borrowed tools.

معنی فارسی کلمه un-neighbourly

: معنی un-neighbourly به فارسی

عملی که مطابق با انتظارات همسایگی نیست و به نوعی بی‌احترامی به همسایگان محسوب می‌شود.