معنی فارسی un-played

B1

به معنای چیزی که بازی نشده یا هنوز استفاده نشده است، در مورد بازی‌ها یا ضبط‌ها.

Describing something, especially a game or recording, that has not been played or used.

example
معنی(example):

ضبط‌نشده روی قفسه نشسته بود و گرد و غبار جمع می‌کرد.

مثال:

The un-played record sat on the shelf collecting dust.

معنی(example):

او یک بازی که فراموش کرده بود، پیدا کرد که هرگز بازی نشده بود.

مثال:

He found an un-played game that he had forgotten about.

معنی فارسی کلمه un-played

: معنی un-played به فارسی

به معنای چیزی که بازی نشده یا هنوز استفاده نشده است، در مورد بازی‌ها یا ضبط‌ها.