معنی فارسی un-winnable
B2غیرقابلبرد، اشاره به وضعیتی که در آن پیروزی ممکن نیست.
A term used to describe a situation or competition that cannot be won.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این بازی به دلیل چالشهای دشوارش غیرقابلبرد محسوب میشد.
مثال:
The game was considered un-winnable due to its difficult challenges.
معنی(example):
برخی از درگیریها غیرقابلبرد به نظر میرسند و این موضوع مذاکره را ضروری میسازد.
مثال:
Some conflicts seem un-winnable, making negotiation essential.
معنی فارسی کلمه un-winnable
:
غیرقابلبرد، اشاره به وضعیتی که در آن پیروزی ممکن نیست.