معنی فارسی unallied
B1به معنای عدم اتحاد یا وابستگی، میتواند در زمینههای سیاسی یا اجتماعی استفاده شود.
Not allied; not in a partnership or coalition.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not allied.
example
معنی(example):
این کشور در طول درگیری بیطرف ماند.
مثال:
The country remained unallied during the conflict.
معنی(example):
علایق او با اهداف سازمان همراستا نبود.
مثال:
Her interests felt unallied with the goals of the organization.
معنی فارسی کلمه unallied
:
به معنای عدم اتحاد یا وابستگی، میتواند در زمینههای سیاسی یا اجتماعی استفاده شود.