معنی فارسی unalive

B1

به معنی مرده یا غیرزنده، برای توصیف چیزی که زندگی ندارد یا به حالت نابودی رسیده.

Not living; dead or lacking life.

adjective
معنی(adjective):

Not alive; dead, inanimate, or lacking a fulfilling life.

example
معنی(example):

گیاه پس از اینکه هفته‌ها آب نخورد، به نظر غیرزنده می‌رسید.

مثال:

The plant looked unalive after not being watered for weeks.

معنی(example):

اکوسیستم بدون هیچ حیوانی به نظر غیرزنده می‌رسید.

مثال:

The ecosystem seemed unalive without any animals.

معنی فارسی کلمه unalive

: معنی unalive به فارسی

به معنی مرده یا غیرزنده، برای توصیف چیزی که زندگی ندارد یا به حالت نابودی رسیده.