معنی فارسی unavowed
B2پنهان، اعتراف نکرده، به چیزی که به طور علنی بیان نشده است، اشاره دارد.
Not openly acknowledged or declared.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not avowed.
example
معنی(example):
علاقهاش به هنر که بهطور غیرمستقیم بود همه را شگفتزده کرد.
مثال:
His unavowed interest in art surprised everyone.
معنی(example):
آنها احساساتی پنهان نسبت به یکدیگر داشتند.
مثال:
They had unavowed feelings for each other.
معنی فارسی کلمه unavowed
:
پنهان، اعتراف نکرده، به چیزی که به طور علنی بیان نشده است، اشاره دارد.