معنی فارسی unawakened

B1

بیدار نشده، به معنای نداشتن یادگیری یا رشد در زمینه خاص.

Not yet awakened or realized.

adjective
معنی(adjective):

Not awakened; sleeping; unconscious; unaware.

example
معنی(example):

پتانسیل درون او هنوز بیدار نشده بود.

مثال:

The potential within him was still unawakened.

معنی(example):

او در شغلش احساس می‌کرد که هنوز بیدار نشده است تا زمانی که شغفش را پیدا کرد.

مثال:

She felt unawakened in her career until she found her passion.

معنی فارسی کلمه unawakened

: معنی unawakened به فارسی

بیدار نشده، به معنای نداشتن یادگیری یا رشد در زمینه خاص.