معنی فارسی unbaked

B1

هنوز نپخته، به ویژه در مورد مواد سفالی یا غذایی که نیاز به پخت دارد.

Not baked; yet to be hardened by heating.

adjective
معنی(adjective):

Not baked or cooked.

example
معنی(example):

سرامیک هنوز نپخته و شکننده بود.

مثال:

The pottery was still unbaked and fragile.

معنی(example):

او سعی کرد خاک نپخته را رنگ کند.

مثال:

She tried to paint the unbaked clay.

معنی فارسی کلمه unbaked

: معنی unbaked به فارسی

هنوز نپخته، به ویژه در مورد مواد سفالی یا غذایی که نیاز به پخت دارد.