معنی فارسی unbruised

B1

بی‌ضربه، دچار جراحت یا آسیب نشده، به‌ویژه در زمینه‌ای که آسیب‌های فیزیکی مدنظر هستند.

Not having any bruises or cuts; uninjured.

adjective
معنی(adjective):

Not bruised

example
معنی(example):

پس از سقوط، او خوشحال بود که بی‌ضربه است.

مثال:

After the fall, she was glad to be unbruised.

معنی(example):

میوه بی‌ضربه و مناسب برای فروش بود.

مثال:

The fruit was unbruised and perfect for sale.

معنی فارسی کلمه unbruised

: معنی unbruised به فارسی

بی‌ضربه، دچار جراحت یا آسیب نشده، به‌ویژه در زمینه‌ای که آسیب‌های فیزیکی مدنظر هستند.