معنی فارسی unbuckles

A2

عمل باز کردن یا جدا کردن قفل یا بند، به ویژه در مورد کمربند یا کوله.

To release or detach a buckle or strap.

verb
معنی(verb):

To unfasten (the buckle of (a belt, shoe, etc))

example
معنی(example):

او کمربند ایمنی‌اش را قبل از بیرون آمدن از ماشین باز می‌کند.

مثال:

She unbuckles her seatbelt before getting out of the car.

معنی(example):

او کوله‌پشتی‌اش را باز می‌کند تا به کتاب‌هایش دسترسی پیدا کند.

مثال:

He unbuckles his backpack to reach for his books.

معنی فارسی کلمه unbuckles

: معنی unbuckles به فارسی

عمل باز کردن یا جدا کردن قفل یا بند، به ویژه در مورد کمربند یا کوله.