معنی فارسی uncaught
B1دستگیر نشده، به معنای اینکه شخصی یا چیزی که باید بر اساس قوانین مشخص، گرفتار شود اما هنوز نشده است.
Not caught or apprehended.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not caught.
example
معنی(example):
دزد با وجود جستجوی پلیس همچنان دستگیر نشده بود.
مثال:
The thief remained uncaught despite the police search.
معنی(example):
او ماهیهای زیادی که هنوز صید نشده بودند در برکه داشت.
مثال:
He had many uncaught fish swimming in the pond.
معنی فارسی کلمه uncaught
:
دستگیر نشده، به معنای اینکه شخصی یا چیزی که باید بر اساس قوانین مشخص، گرفتار شود اما هنوز نشده است.