معنی فارسی unclosed

B1

باز، بسته نشده، به‌ویژه به حالتی اشاره دارد که در آن چیزی کامل نیست یا به درستی بسته نشده است.

Not having been closed.

verb
معنی(verb):

To open; to unclench.

adjective
معنی(adjective):

Not closed; left open.

مثال:

The Web page failed validation because it had an unclosed tag.

example
معنی(example):

پاکت روی میز باز ماند.

مثال:

The envelope remained unclosed on the table.

معنی(example):

او در را بعد از ترک خانه باز گذاشت.

مثال:

He left the door unclosed after he left the house.

معنی فارسی کلمه unclosed

: معنی unclosed به فارسی

باز، بسته نشده، به‌ویژه به حالتی اشاره دارد که در آن چیزی کامل نیست یا به درستی بسته نشده است.